۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۲, سه‌شنبه

پیام بنی صدر بمناسبت روز جهانی کارگر: چرا زحمتکشان می باید به جنبش در آیند؟

image
ابوالحسن بنی صدر ضمن تشریح واقعیت های پیشاروی زحمت‌کشان در انتهای پیام خود آورده است: «اینک برشما است که با دیگر مردم ایران، مردمی که ستم می‌بینند، زنان و جوانان و همه آنها که محکوم به کار مخرب گشته‌اند، در جنبش همگانی برای استقرار ولایت جمهور مردم، متحد شوید. تردید نکنید که تا زمانی که انسان‌های مستقل و آزاد نگشته‌اید، در مدار بسته بد و بدتر، به گذار مداوم از بد به بدتر می‌مانید.»


متن کامل این پیام بشرح زیر است:


کارگران و زحمتکشان ایران

بحران اقتصادی که غرب و دیگر نقاط جهان را در برگرفته است، واقعیت‌هائی را، آشکار، در برابر دید شما و همه زحمتکشان جهان قرار داده است:

واقعیت آشکار اول، این واقعیت است که کشورهائی که اقتصادهاشان یا نزدیک به مصرف محور شده‌اند (انگلستان) و یا در حال مصرف محور شدن بوده‌اند و قرضه‌های بزرگ می‌داشته‌اند (امریکا که هنوز نخستین اقتصاد جهان است)، آسیب‌های بزرگ دیده‌اند و می‌بینند. در عوض، کشورهائی که تولید محور مانده‌اند و یا بیشتر تولید محور هستند و قرضه‌های بزرگ ندارند، از بحران یا صدمه ندیده‌اند و یا بسیار کم صدمه دیده‌اند. در میان این کشورها، آنها که عدالت اجتماعی را بیشتر رعایت کرده یعنی توزیع درآمدها و امکان ها را عادلانه‌تر کرده‌اند، بازهم کمتر خسران دیده‌اند.

واقعیت دوم، بازهم آشکار، این واقعیت است که در کشورهای بحران زده، «ریاضت اقتصادی» را، به‌مثابه تنها علاج بیرون رفتن از بحران، به کارگران و زحمتکشان، عموم مردم کم درآمد، تحمیل کرده‌اند: نه تنها باوجود افزایش قیمت‌ها، مزدها افزایش نمی‌یابند و یا افزایش درخور را نمی‌یابند و در مواردی از آنها کاسته می‌شوند، بلکه زحمتکشان از بیمه‌ها و تأمین‌های اجتماعی کمتری برخوردار می شوند. طرفه این که نظام بانکی که سازماندهی سرمایه داری مالی و پولی است و، در این بحران، نقش اول را داشته است، سرمایه‌های عظیمی را دریافت کرده است، بی آنکه ملزم شود این سرمایه‌ها را در تولید محور کردن اقتصادها، به قصد جذب بیکاری و کاستن از کسری‌ها و مصون تر کردن اقتصادها در برابر این بحران و بحران‌های دیگری که استبداد فراگیر سرمایه داری ببار خواهد آورد، بکار اندازد.

واقعیت سوم، همچنان آشکار، این واقعیت است که وقتی بحران به منتهای شدت خود رسید، از «اخلاقمند کردن سرمایه داری» سخن به میان آوردند. اما در عمل، ضد ارزش‌های اخلاق، در جمع اصل «زورمند باحق و بی زور بی حق است»، بر سرنوشت مردم زحمتکش جهان، بیش از پیش، حاکم گشته است. توضیح این که در همه جای جهان، زحمت‌کشان، پیشاروی قدرت سرمایه داری، بی‌دفاع تر شده‌اند.

واقعیت چهارم، آشکارتر، این واقعیت است که زیر عنوان جهانی کردن، سرمایه داری جهانی، با استفاده از اختلاف سطح دستمزدها و هزینه‌های تولید، در کشورهای مختلف، به ترتیبی سرمایه‌گذاری می‌کند، که هزینه‌ها حداقل و سود حداکثر بگردد. در نتیجه، کشورهائی که در آنها، هزینه تولید بالا است، اقتصادها توان مقاومت را از دست می‌دهند و در برابر، قدرت سرمایه، بیش از بیش، بی‌دفاع می‌شوند. از این رو، فکر حمایت از تولید داخلی در این گونه کشورها در حال قوت گرفتن است. در کشوری چون ایران که، فعالیت‌های تولیدی میزان پول در جریان و قدرت خرید را معین نمی‌کند بلکه دولت‌های استبدادی هستند که نقدینه‌ای با حجم عظیم ایجاد و به اقتصاد تحمیل می‌کنند، دروازه‌های کشور را بر روی واردات باز می‌کنند و اقتصاد مصرف محور را جانشین اقتصاد تولید محور می‌گردانند. بدیهی است بهای سنگین این سیاست اقتصادی رژیم رانت خواران را، زحمت‌کشان می‌پردازند.

واقعیت پنجم، آشکارتر از چهار واقعیت بالا، این واقعیت است که توزیع درآمد حاصل از کار، بطور مستمر، به زیان کار و به سود سرمایه، نابرابر شده است و می‌شود. در همه اقتصادها، افزایش میزان بیکاری، سهم کارگران را بازهم کمتر می‌کند.

واقعیت ششم، آشکارتر از همه، این واقعیت است که فقدان اندیشه راهنمائی که به جای تنظیم رابطه انسان با قدرت، رابطه او را با استقلال و آزادی و دیگر حقوق ذاتیش تنظیم کند، سبب گشته است که حزب های راست و چپ میانه رو، در غرب، ناتوان از گشودن افق جدید بر روی انسان، کارگران و زحمتکشان را در موقعیتی قرارداده‌اند که آنان ناگزیر از روی آوردن حتی به تمایل‌ها و حزب‌های راست افراطی گشته‌اند.

باتوجه به این واقعیت‌ها و واقعیت‌های دیگر است که زحمت‌کشان می‌باید به بیان استقلال و آزادی بها دهند. این اندیشه راهنما است که استقلال و آزادی انسان را با عدالت اجتماعی سازگار می‌گرداند و رابطه زحمت‌کشان را نه با قدرت سرمایه که با استقلال و آزادی ذاتی انسان برقرار می‌کند. عدالت اجتماعی را میزان می گرداند و افق رشد پایدار را بر روی انسان می‌گشاید. رهائی انسان از استبداد فراگیر قدرت را میسر می‌کند. این قدرت، در هر جامعه‌ای، به شکل‌های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، در می‌آید. با این تفاوت که دربرخی از کشورها بیشتر خود را به شکل سیاسی می‌نمایاند و در برخی دیگر، بیشتر به شکل اقتصادی، در کشورهائی که امر بر تبعیض های ملی و قومی و جنسی و نژادی است، بیشتر به شکل‌های اجتماعی و فرهنگی است که خود را می‌نمایاند.

منشور اقتصاد تولید محور که به جامعه ایرانی و همه دیگر جامعه ها پیشنهاد می‌کنم، امکان می‌دهد تضاد اجتماعی که اینک اساس فعالیت‌های اقتصادی و رابطه‌ها در جامعه‌ها گشته است، به یمن چنین اقتصادی که میزان آن عدالت اجتماعی و بنایش بر تولید برای پاسخ دادن به نیازهای انسان و، نه قدرت است، جای به توحید اجتماعی بسپارد.

اینک برشما است که با دیگر مردم ایران، مردمی که ستم می بینند، زنان و جوانان و همه آنها که محکوم به کار مخرب گشته‌اند (آنها که به کارهای کاذب مشغولند و یا بی کارند و یا زمان کار مفید آنها کمتر از یک ساعت در روز و بسا چند دقیقه است)، در جنبش همگانی برای استقرار ولایت جمهور مردم، متحد شوید. تردید نکنید که تا زمانی که انسان‌های مستقل و آزاد نگشته‌اید، در مدار بسته بد و بدتر، به گذار مداوم از بد به بدتر می‌مانید. چون برخاستید، ایستادگان بر حق را خواهید دید و درکنار خویش خواهید یافت.

۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۱ برابر ۱ ماه مه ۲۰۱۲

ابوالحسن بنی صدر

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر