روزنامه کیهان که سند کشف کرده و اینکه بنی صدر با سیا همکاری می کرده است
دیروز در سایت جرس مصاحبه «انتخاب» با وزیر اطلاعات سابق، اقای یونسی انجام را منتشر کرده است. پاسخ زیر را برای سایت جرس فرستادم:
دروغهای جدید جای دروغهای قدیم را میگیرند تا نسل جوان را در هالهای از ابهام نگاه داشته و اینگونه ابهام در روش و هدف ایجاد کنند و اینگونه جنبش را به هرز ببرند:
آقای یونسی، وزیر اطلاعات سابق، در مصاحبهای که در جرس منتشر شده است گفتهاند: «امام می خواست بنی صدر بماند خدمت کند، شاید دورهی بعد رأی بیاورد او خودش عقلش نرسید و رفت.»
این جمله کوتاه پیامهای بسیاری را در بر دارد از جمله:
اینکه بیش از سی سال رژیم تبلیغ میکرد که بنیصدر در جنگ خیانت کرد و ستون پنجم آمریکا در وطن بوده است و...و دروغ بوده است.
حال که آقای خمینی هم می دانستهاند که بنیصدر خیانت نکرده بود بطوری که می خواستند که ایشان در انتخابات بعدی ریاست جمهوری شرکت کند، این سئوال مطرح میشود: تا قتلی انجام نشده باشد، نمیتوان کسی را متهم به ارتکاب آن قتل کرد. پس خیانتی انجام شده بود که بنیصدر را متهم به ارتکاب آن میکردند. حال پرسش این است که چه کسانی در مورد جنگ، مرتکب خیانت شده بودند که رژیم سعی کرده بود آن را به گردن بنیصدر بیاندازد؟ پیام بنی صدر به ملت ایران که در روز ۲۴ خرداد ۱۳۶۰ در مجلس بوسیله غضنفرپور خوانده شد پاسخ این پرسش را میدهد. ( لازم به یاد آوری است که به علت خواندن همین پیام بود که بعد از کودتای ۳۰ خرداد، ایشان، یعنی نماینده مجلس رادستگیرو تحت شکنجههای شدید، از جمله گذاشتنهای متوالی درتابوت بود، بطوری که همیشه ازوحشت خود از فشار قبر! با آقای محمد جعفری، در زندان، سخن می گفته است.) دراین پیام بعد ازاینکه رئیس جمهورهشدار داده بود که به علت غلبه جبهه استبدادی، گرانی و تورم و فقر، روزگار مردم را سیاه و سیاهترخواهد کرد، به اطلاع مردم رسانیده بود که جنگ قرار بوده به پایان برسد و وزرای خارجه چهار کشور بیطرف قرار بوده که در ۱۸ خرداد به ایران بیایند ولی با دیدن برخوردها منصرف شدهاند ( بعدها معلوم شد که این دفتر آقای رجایی بوده است که به وزرای خارجه زنگ زدهاند و گفتهاند که تحولاتی در جریان است و آمدن خود را به تاخیر بیاندازند و البته این تاخیر را دائمی کردند. در تحقیقات خود در این رابطه سعی کرده بودم که با وزیر خارجه کوبا در آن زمان - Isidoro Malmierca Peoli - تماس بگیرم ولی خبر دادند که متاسفانه ایشان فوت کردهاند) و پیشبینی کرده بود که حزب جمهوری و اقمارش این جنگ پیروز را طولانی کرده، نیروهای ایران و عراق را دچار فرسایش کرده، زمینه اجرای برنامه آمریکا در خاورمیانه را ایجاد کرده و بالاخره به شکستی ننگین تن در خواهند داد.(۲)
پس قراربر پایان جنگ بوده است. عراق هم حاضر شده بود که غرامت بدهد چرا که صدامی که درپی آن بود که با شکست برق آسای ارتش ایران، رکورد جنگ شش روزه اسرائیل با اعراب را بشکند و درحالیکه با دولت درتبعید آقای بختیارهمراهی میشد، در حضور ۱۰۰۰ خبرنگار دعوت شده خطبه پیروزی را بخواند، در اثر مقاومت جانانه ارتش ایران و نیروی هوایی، شکست را پذیرفته بود. مطابق اسنادی که بعد از سی سال دولت انگلیس منتشر کرده است می بینیم که حتی چهار ماه بعد از شروع جنگ، ارتش عراق به این نتیجه رسیده بود که شکست خورده است و ژنرال عراقی در دیدارش در لندن به طرف انگلیسی میگوید: «ژنرال شاکر در این دیدار که تنها حدود چهار ماه و نیم پس از شروع جنگ صورت گرفته بود، به شدت نسبت به موفقیت عراق ابراز ناامیدی کرد: عراقیها به پیروزی قاطع دست نیافتند. آنها برنامه ریزی عالی داشتند، ولی اجرای ضعیف و مشکلات پیش بینی نشده مانع دسترسی آنان به هدفشان شد. عراق برای رسیدن به پیروزی نیازمند به هم زدن اعتماد مردم ایران و تصرف دزفول و اهواز بود ... عراقیها اقتدار ایرانیها را دست کم گرفته بودند و آماده پاتک آنان نبودند ... شگفتی بزرگ جنگ این است که نیروی هوایی ایران هنوز قادر به انجام پنجاه سورتی پرواز در روز است. اکنون قطع برق شدید در بغداد وجود دارد و فعالیت نیروگاه هستهای عراق نیز برای مدتی طولانی تعطیل شده است.»(۳)
به یاد خوانندگان می آوردم که تا خرداد ۱۳۶۰ و قبل از کودتا، که صدام آماده صلح با ایران و دادن غرامت شده بود، تلفات ایران کمتر از ۵۰۰۰ نفر و زخمی ها حدود ۲۷۰۰۰ نفرمی بود. حال سوال این است که چه کسانی با به جلو انداختن کودتا و سرنگونی بنیصدر مانع به پایان رسیدن جنگ شدند؟ این افراد میدانستند که بنیصدر قبلا استعفای خود را نوشته است و تسلیم آقای خمینی کرده است و آقای خمینی هر زمان بخواهد می تواند آن را منتشر کند، پس به چه علت تنها یک هفته زمان اجرای کودتا را به تاخیر نیانداختند تا صلح انجام شود و بعد کار بنیصدر را تمام کنند؟ چگونه شد که نظر آقای خمینی را که با صلح موافقت کرده بود برگرداندند؟ آیا به ایشان نگفته بودند که حالا تمامی ما بدون شما حریف بنیصدر نمیشویم و فردا اگر بنیصدر صلح کند دیگر شما هم حریفش نخواهید شد و سوار تانکهایش خواهد شد و وارد تهران خواهد شد؟ پاسخ جز این نمیتواند باشد که بدون ادامه جنگ حزب جمهوری و اقمارش قادر به شکست جبهه مردم سالاری و استقرار استبداد سیاه ( که حال و بنا بر قاعده قدرت بسیاریشان قربانی استبداد خود ساخته شدهاند.) خود نمیشدند. باید جنگ ادامه می یافت و بیش از یک میلیون نفر در جنگ کشته و زخمی و معلول می شدند، بیش از هزار میلیارد دلار به کشور خسارت وارد می آمد و نسل انقلاب یا در روی میدانهای مین، یا در زندانها و یا در غربت، فرصت رشد و بکار گرفتن توانش برای ساختن وطن را از دست می داد، تا روحانیان قدرت طلب بتوانند اهرمهای لازم برای استقرار استبداد را مستقر کنند.
می گویید امام می خواست بنی صدر بماند شاید در دوره بعد رای بیاورد! سخنی بسیار دروغ و درنتیجه پر از تناقض است. برای نمونه، وقتی که مجلس، بنی صدر با اکثریت مطلق آرا از ریاست جمهوری و به علت بی کفایتی عزل می کند و شورای نگهبان بر آن مهر تایید می زند چگونه ممکن است که همین شورای نگهبان صلاحیت رئیس جمهوری را که قبلا رای به عدم کفایتش داده است را تایید کند و خود را مسخره عام و خاص نکند؟ (در همین جا این اطلاع را نیز بدهم که اخیرا با یکی از کسانی که در دفتر آیت الله منتظری کار می کرده است و از ایران خارج شده است صحبت می کردم. ایشان گفتند که نظر اقای منتظری را در مورد رای عدم کفایت به بنی صدر پرسیدم و آیت الله پاسخ داده بود که تمام کسانی که به عدم کفایت بنی صدر رای دادند در برابر خدا پاسخگو خواهند بود.) و یا اینکه در حالیکه حکم هفت باراعدام ایشان از طرف آیت الله گیلانی رسانهای شده است و رژیم حتی کسانی را که به رئیس جمهور پناه داده بودند اعدام کرده بود و گروه های ترور(اعدام انقلابی!) دربه در بدنبال بنی صدر بودند، آیا بنیصدر را زنده میگذاشتند که در دوره بعد کاندیدا بشود؟
می گویید خودش عقلش نرسید و رفت! البته آقای یونسی نیک میدانند که علتی که بنیصدر ایران را ترک کرد این بود که مطلع شده بود که شخص آقای خمینی هم در سازش پنهانی در رابطه با تاریخ آزاد کردن گروگانهای آمریکایی بهگونهای که کارتر شکست بخورد و ریگان پیروز شود، شرکت داشته است. متوجه شده بود که علتی که حزب جمهوری مطمئن شده است که میتواند جنگ را ادامه دهد این است که در ازای این امتیاز فاجعهبار، ریگان متعهد شده است که به ایران اسلحه برساند. به همین علت بود که به محض ورود به پاریس و در اولین مصاحبهاش با بیبیسی گفت که بقصد افشای روابط اورگانیک خمینیسم و ریگانیسم به خارج آمده است. به همین علت بود که فعالترین نقش را در افشای روابط افتضاح آمیز پنهانی که بعداً به «اکتبر سورپرایز» و «ایرانگیت» معروف شد بازی کرد و به سه بار تهدید سازمان سیا برای ترور خود وقعی نگذاشت و برای شهادت به کنگره آمریکا رفت و بر ضد سه رئیس جمهور آمریکا، کارتر و ریگان و بوش، شهادت داد.
آقای یونسی اطلاع دارند که آقای خمینی دو بار آقای ابوالقاسم مصباحی، یکی از معاونان وزارت اطلاعات ایشان را پیش بنیصدر فرستاده بود تا از او بخواهد که به ایران بازگردد و باز آقای یونسی میدانند که بنیصدر از طریق حجة الاسلام مروارید، امام جماعت مسجدی در تهران ویلا، نامهای را برای آقای خمینی فرستاده بود و بعد از یاد آوری آتشی که کشور را در آن انداخته است از او خواسته بود: «... ميخواهم شما را به انقلاب بخوانم. بيائيد نترسيد و اسلام و ايران را نجات بدهيد. دو جمله بگوئيد آنچه شد خلاف اسلام بود. به زيان ايران و انقلاب بزرگ اين نسل بود. بمردم بگوئيد آزادند راه و رسم زندگى را معين كنند... بنابراين محرك اينجانب در دعوت شما به جهاد با نفس جز اين نيست كه ميخواهم با سقوط شما اسلام و ايران سقوط نكنند. چرا نگويم هنوز مايلم كه شما نيز از جلد خونريز و ويرانگر بهدرآئيد و همان قيافه معنوى عصر انقلاب را از سر گيريد. هر چه فرياد كردم، باور نكرديد. به من مقام وعده داديد و تهديد كرديد... از شما دعوت میكنم:
۱- اين دستگاه ظلميه ضد اسلامى (دادگاههاى انقلاب و...) را منحل كنيد.
۲- جنگ را موقوف كنيد.
۳- بگذاريد يك دولت لايق از مردم دلسوز بر سر كار آيد و امور را به جريان عادى بازگرداند يعنى مجلس جديدى با انتخابات بهراستى آزاد تشكيل دهد تا وضعيت سياسى كشور عادى بگردد.
۴- آزاديها را برقرار سازيد.
۵- از امور يكسره كنار بگيريد.
۶- اگر گمان میكنيد اينهمه بخاطر آن است كه به قدرت باز گردم. تعهد میكنم كه هرگز بهگرد سياست نگردم، به شرط آنكه كارهاى بالا انجام بگيرند.
۷- از آزادى نترسيد. به مردم ايران و مردم مسلمان كشورهاى مسلمان اعتماد كنيد. امروز مردم همه را آزمودهاند و همه را مىشناسند و رژيمى كه در آزادى متصدى امور مىشود، رژيمى ضد اسلام نخواهد شد. از خدا و ارواح پاك اولياء دين مدد بخواهيد و شانهها را از زير بار اينهمه فساد و قتل و... آزاد كنيد. نترسيد پشيمان نخواهيد شد.(۴)
آقای یونسی همه این اطلاعات و بسیار بیشتر ازآنها را که در این مقاله کوتاه امکان انتشارآن نیست را میداند. حال پرسش این است که چگونه است که با علم به این واقعیات دروغ میگویند؟ شاید بشود که پاسخ را در تغییراتی که در نسل جوان در حال رخ دادن است یافت. بیشتر نسل جوان دیگر دروغهای نخ نما شده رژیم را باور نمیکند. میداند که تبلیغات مستمری که درباره اولین رئیس جمهور انجام شده است دروغ بوده است. ولی و با این وجود هنوز دسترسی کاملی به حقایق امور ندارد و بنابراین امثال آقای یونسی تلاش می کنند که دروغ های جدیدتر و مناسب وضعیت جدید را به جامعه عرضه کنند تا باینوسیله کنجکاوی نسل جوان را به انحراف بکشانند. البته شاید آقای یونسی این یکی را نمیدانند که این دروغها دیگر اثر خود را از دست دادهاند و به قول معروف دیگر دوران آفتاب پشت ابر ماندن بهسر آمده است و روز بروز هر چه بیشتر نسل جوان به حقایق اموری عارف میشود که وضعیت فاجعه بار کنونی را ایجاد کرده است و متوجه میشود که وضعیت اسفناک کنونی نه نتیجه انقلاب که نتیجه کودتای در انقلاب بوده است. نتیجه منطقی این علم و آگاهی جز این نخواهد بود که بسیاری از این نسل، به قهر بزرگ خود با مقوله انقلاب و بخصوص انقلاب بهمن خاتمه میدهند و در پی به انجام رساندن اهداف اولیه انقلاب که همان آزادی بود و استقلال و مردم سالاری و رشد بر میزان عدالت اجتماعی، خواهند شد. به بیان دیگر، با پاشنه آشیل جنبش سبز که همان گفتمان محکوم به شکست اصلاحطلبی بود وداع کرده و در این وداع خواهد بود که گفتمان انقلاب محل و مکان خود را در باور و عمل نسل جوان خواهد یافت و اینگونه خواهد بود که بعد از ۱۲۰ سال مبارزه، عاقبت ایرانیان زندگی در آزادی را تجربه و فرهنگ و گفتمان ازادی، فرهنگ و گفتمان اکثریت ایرانیان در وطنی مستقل خواهد شد.