۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۱, پنجشنبه

بخشیدن مملکت به خسروان، فراری از مسؤولیت

ضرب‌المثل‌های هر ملتی ریشه در تفکرات و باورهای فرهنگی آن ملت دارد. به بیانی دیگر در ضرب‌المثل‌ها و امثال هر قومی می‌توان چکیده‌ای از آن چه یک ملت به آن اعتقاد دارد را مشاهده کرد.
«صلاح مملکت خویش خسروان دانند» این ضرب‌المثل مصرعی سروده شده توسط حافظ است که در طول زمان به صورت ضرب‌المثلی در میان مردم جا افتاده است و در مواردی مشخص به کار برده می‌شود.
چرایی سروده شدن آن هدف این بحث نیست و تاکید این متن تنها به دلیل رواج این مثل و آثار فرهنگی آن است. در کنار موارد خرد کاربرد این مثل که برای موارد شخصی، میتوان استفاده آن را در سطح کلان مانند اداره یک مجموعه کوچک و حتا در سطح ملی و حکومتی نیز دید.
بی‌گمان شاهد بوده‌ایم که وقتی از کارمندی که انتقادی و یا پیشنهادی در محیط کار دارد خواسته می‌شود که پیشنهاد خود را به مسؤولان انتقال دهد، شانه‌ها را بالا انداخته و می‌گوید: ای آقا به ما چه! صلاح مملکت خویش خسروان دانند. و یا دیده‌ایم که در بحث‌های سیاسی و کلان‌تر وقتی به بحث مشارکت ملی می‌رسیم مخاطب تمامی دلزده‌گی و نومیدی تأثیر مشارکت‌اش را با استفاده از همین مطلب بیان می‌دارد که: کی به حرف من و تو گوش می‌کنه! لابد خودشون می‌دونند دارند چکار می‌کنند. از قدیم گفته‌اند، «صلاح مملکت خویش خسروان دانند.»
گویی خسرو یا حکمران، یک کشور را خریده و یا ملکی به او به ارث رسیده و بعد عده‌ای را به عنوان مردم و اهالی آن کشور برای سکونت در آن دعوت کرده و یا آن مردم به عنوان مستأجر یا مهاجر در آنجا سکونت گزیده‌اند.
به هر حال مهمان، مستاجر و یا مهاجر اگر مشکلی در اداره‌ی آن کشور دید و اگر خواهان انعکاس آن بود اینکار را می‌بایست با محافظه‌کاری و تردید انجام دهد و در آخرِ سخنِ خود، این حق را بدهد که تصمیم نهایی را تنها صاحب خانه باید بگیرد، و گرنه ممکن است با دلخوری و یا عصبانیت او مواجه شده و عواقب بدی داشته باشد.
این فرهنگ ما ایرانیان است!
ما داشته‌های خود، که همان حق تعیین سرنوشت و اداره‌ی کشوراست را بی‌کم و کاست و تمام و کمال در اختیار سردم‌داران حکومت می‌گذاریم (فارغ از شکل آن حکومت و عنوان آن حاکم) و از او بتی توانمند می‌سازیم و سپس برای به دست آوردن همان حقوق اولیه و محدود کردن اختیارات همان بت خود ساخته مجبور می‌شویم سال‌ها رنج، فلاکت، زندان و شکنجه را تحمل کنیم.
از قدیم گفته‌اند: عنان مركب خویش به دست غیر مسپار، كه باز ستاندنش كمتر از گدایی نیست.
این مملکت متعلق به هیچ خسرو، شاه، ولی، و حزب و دسته‌ای نیست حتا متعلق به نسل فعلی هم نیست بل‌که به همه ایرانیان از گذشته تا حال و نسل‌های آینده تعلق دارد و ما -به عنوان یک بخش کوچک از این مجموعه بزرگ- حق نداریم سرنوشت آن را به کسی واگذار کنیم.
از طرف دیگر انتقالِ حق تصمیم‌گیری و تعیین سرنوشت به حاکمان و دولت مردان، به هیچ‌وجه مسوولیت ما را در قبال آن سلب نخواهد کرد. تک تک ما مسوول بد و خوب حوادثی هستیم که به سر این مرز و بوم خواهد آمد.
بر ماست که پرسشگر باشیم و مانند صاحب و مالک اصلی خاک از مستاجران خود که برای اداره کشور برگزینم حساب خواهی کنیم. باید این انقلاب فرهنگی را از خود آغاز کنیم. باید ضرب‌المثل‌های مان را به نحوی دگرگون سازیم که باعث رشد فرهنگ استبدادی و اضمحلال ارزشهای انسانی مانند آزاده خواهی نگردند.
باید بگوییم که: «صلاح مملکت خویش مردمان دانند».
-------------
مطالب بلاگستان و کلیه مطالب رسیده از اعضا، معرف دیدگاه شخصی نویسندگان است نه سایت خودنویس.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر