۱۳۹۰ آذر ۹, چهارشنبه

داستان یک حمله «خودجوش»


علی اصغر رمضان پور، تحلیل‌گر سیاسی مقیم لندن، نگاهی دارد به واقعه اشغال سفارت انگلیس در تهران.
«خودجوش» نامی است که دستگاه‌های تبلیغاتی دولت ایران چند ساعت پس از حمله بسیجی‌ها و دانشجویان بسیجی به سفارت بریتانیا و باغ قلهک بر این واقعه نهادند. واقعه‌ای که گزارشگر سرویس جهانی بی‌بی سی در نخستین گزارش خود از آن به عنوان «اقدام برنامه ریزی شده» نام برد.
همزمان تصاویر اولیه ارسال شده به دنیا از طریق رسانه‌ها و شبکه اجتماعی که این روز‌ها خبر‌ها را زود‌تر و دقیق‌تر از رسانه‌های رسمی ایران منتشر می‌کنند، نشان داد که نیروی انتظامی با صبوری ناظر «فعالیت خودجوش» بسیجیان بوده است.
اگرچه پس از اشغال ساختمان و تخریب اموال و غارت اسناد سفارت بریتانیا گفته شد که نیروی انتظامی از گاز اشک آور استفاده کرده است، اما ظاهرا این نمایش تشریفاتی نیروی انتظامی هم چندان پایدار نماند چون ساعتی بعد خبر آمد که دسته‌های عزاداری بسیجی‌ها هم اعلام کرده‌اند که برای اجرای مراسم عزاداری شبانه به سفارت خواهند رفت. خبری که نشانه تثبیت اشغال سفارت و باغ انگلیس برای مدت زمانی نامعلوم تلقی می‌شود.
به این ترتیب نمایشی آغاز شد که مخالفان دولت ایران در شبکه اجتماعی از آن به عنوان تکرار خنده آور و ساختگی اشغال سفارت آمریکا و گروگان گیری دیپلمات‌های آمریکایی توسط دانشجویان طرفدار آیت الله خمینی در سال ۱۳۵۸ یاد کردند.
از این تحولات سریع، که به دست «آدم‌های نا‌شناس» رخ داد که بگذریم، کم کم سروکله چهره‌های نشان دار مجلس ایران و مقامات امنیتی هم پیدا شد که به شرح دلایل رسمی این اقدام پرداختند؛ مقاماتی که گویی آماده بودند تا باب یک گفت‌و‌گوی سیاسی و تبلیغاتی تازه را در داستان دیرپای نزاع جمهوری اسلامی ایران با قدرت‌های غربی بگشایند.
اطلاعیه منتشر شده در رسانه‌های ایران به نقل از حمله کنندگان به سفارت بریتانیا اگرچه آکنده از لحن خشم آلود مرسوم در خطابه‌های دولتی علیه بریتانیا بود، اما نمی‌شد نشانی از خط و نشان‌های سیاسی مشخص در آن یافت.
این زبان آشکارا متفاوت از زبان سیاسی اشغالگران سفارت آمریکا در سال ۱۳۵۸ بود. کلمات و لحن به کار رفته در اطلاعیه اشغالگران تکرار‌‌‌ همان مفاهیمی است که از زمان اعتراضات دو سال پیش رای دهندگان علیه تقلب در انتخابات ریاست جمهوری به طور پیوسته از سوی دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی به کار گرفته می‌شود. با چنین ارزیابی این پرسش در ذهن شکل می‌گیرد که سازمان دهندگان پشت پرده این ماجرا را کجا می‌توان یافت؟
در نخستین ساعت‌های پس از حمله، به آنچه در عرف حقوقی منافع قانونی دولت انگلیس نامیده می‌شود، سه نماینده مجلس حرف‌هایی زدند که به نوعی بیانیه‌های سیاسی پس از اشغال محسوب می‌شد.
محمد کرمی راد، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، این اقدام را مثبت توصیف کرد. آقای کرمی راد گفت ایران نگران هیچ تحریم و تهدیدی نیست. اما در جملات بعدی گفت که این اقدام «پاسخی دندان شکن به اراجیف» بریتانیاست.
همزمان محمود بیغش، عضو دیگر کمیسیون امنیت مجلس، در حمایت از این اقدام گفت «تمام تلاش انگلیس تاکنون تحریک و تجهیز کشور‌ها» علیه دولت ایران بوده و به تحریم بانک مرکزی ایران توسط بریتانیا اشاره کرد. اشاره‌ای که آشکارا خلاف سخنان پیشین مقامات ایران است که تحریم بانک مرکزی را کم اهمیت ارزیابی می‌کرد.
در واکنشی دیگر حمید رسایی عضو فراکسیون نزدیک به دولت در مجلس که خود در صحنه اشغال سفارت حاضر بوده است از دولت انگلیس خواست که از مصوبه مجلس در کاهش روابط با بریتانیا خوشحال باشد، چرا که خشم علیه انگلیس را کنترل کرده است.
این لحن اگرچه تهدید آمیز است اما هسته اولیه یک درخواست دیپلماتیک از دولت بریتانیا را هم در خود دارد. او هم دولت بریتانیا را به قطع کامل روابط تهدید کرده است و هم از دولت بریتانیا خواسته است تا اصطلاحا «جبران» کند و «زبان درازی» نکند. به تعبیری دیگر دولت بریتانیا را تهدید کرده است که در برابر اشغال سفارت خود اقدام تلافی جویانه شدیدی نشان ندهد.
این بیانیه‌های سیاسی ناظر بر اشغال در حالی به زبان آمد که مقامات رده بالا‌تر ترجیح داده بودند به انتظار واکنش‌های جهانی بنشینند تا ببینند چه پیش می‌آید.
در آن ساعت‌های اولیه هنوز خبری از محکومیت این اقدام توسط روسیه، مهم‌ترین متحد بین‌المللی ایران، نبود محکومیتی که ساعتی بعد رخ داد و ابعاد گسترده پیامد‌های بین‌المللی این اقدام را نشان داد.
ساعتی پس از واکنش روسیه وزارت امور خارجه ایران از این اقدام ابراز تاسف کرد، بر مصونیت دیپلماتیک اماکن متعلق به بریتانیا تاکید کرد و قول داد که مسئله را بررسی کند. تقریبا همزمان با اطلاعیه وزارت امور خارجه نیروی انتظامی ایران هم گفت که اوضاع در اطراف سفارت و باغ سفارت انگلیس آرام شده و دانشجویان حمله کننده دستگیر شده‌اند و به مقامات قضایی تحویل داده خواهند شد.
با نگاهی به روند این موضع‌گیری‌های سیاسی به نظر می‌رسد که مقامات ایرانی به دنبال این بوده‌اند که به رغم نشانه‌های روشن در برنامه ریزی حکومت برای انجام این اقدام، تلاش کنند تا با آمیزه‌ای از تهدید و رفتار دوگانه به محدود کردن اثر آن بر رفتار قدرت‌های غربی بپردازند.
ناظران تحولات نزاع جمهوری اسلامی به یاد می‌آورند که در دهه‌های ۸۰ و ۹۰ میلادی هر‌گاه جمهوری اسلامی می‌خواست ضرب شست عملی به عنوان پاسخ به غرب و به ویژه آمریکا نشان دهد، بی‌آنکه نامی از جمهوری اسلامی برده شود، بمبی در جایی منفجر می‌شد یا اقدامی علیه اماکن و اشخاص کلیدی نزدیک به آمریکا در جایی از جهان رخ می‌داد.
آخرین نمونه از این جنگ پنهان دیپلماتیک و امنیتی را می‌توان در مقابله‌های ایران با حضور آمریکا در عراق و افغانستان و لبنان به یاد آورد. مقابله‌هایی که اگرچه هیچگاه دولت ایران مسئولیت آن را نپذیرفت اما در میان ناظران سیاسی روشن بود که ریشه بسیاری از بمب گذاری‌ها و ترور‌ها در چه نزاعی نهفته است.
به تدریج و به ویژه پس از اینکه سر نخ‌هایی از دست داشتن ایران در ماجرای چند بمب گذاری و عملیات تروریستی در منطقه خاورمیانه به دست آمد، مقامات ایرانی به این نتیجه رسیدند که راه خود را با احتیاط بیشتری دنبال کنند تا به کمند اتفاق نظر جهانی آشکار علیه ایران نیافتند.
از آن زمان تا کنون هیچ اقدامی که رسما منسوب به ایران باشد به طور فیزیکی علیه مقام‌ها و اماکن متعلق به قدرت‌های غربی صورت نگرفته بود. به این ترتیب ماجرای حمله به سفارت بریتانیا حتی اگر با چرخش دیپلماتیک دولت ایران حل و فصل شود و خود جوش نامیده شود، نخستین حمله فیزیکی آشکار ایران به کشور‌های قدرتمند غربی در قرن بیست و یکم و پس از بیش از یک دهه محسوب می‌شود.
این اقدام ایران برخلاف اقدام‌های سه ده پس از گروگانگیری دیپلمات‌های آمریکایی در درون خاک ایران صورت گرفته است. این به خودی خود نشانه‌ای از آن است که دولت ایران ترجیح داده است حداقل فعلا ریسک اقدام آشکار فیزیکی علیه منافع قدرت‌های غربی در خارج از مرزهای ایران را کنار بگذارد.
این تحول به آن معناست که تا حدی از دامنه توان عملیاتی ایران برای دست زدن به اقدام‌هایی فرا‌تر از رجز خوانی‌های سیاسی کاسته شده است. در چنین شرایطی به ن‍ظر می‌رسد که بعید باشد که حتی دستگاه تبلیغاتی ایران هم بتواند این اقدام را نشانه‌ای از قدرت ایران بنمایاند.
از منظر امنیتی اشغال برنامه ریزی شده سفارت بریتانیا توسط جناح‌های حاکم بر ایران بیش از ان که تهدیدی برای قدرت‌های غربی باشد ـ حتی صرف نظر از بهره‌های تبلیغاتی و سیاسی که برای غرب و بریتانیای درگیر در بحران‌های اقتصادی دارد ـ اقدامی برای تغییر شدید در فضای روانی در درون ایران در آستانه نمایش انتخاباتی و همچنین برای افکار عمومی متاثر از تبلیغات دولت ایران در جهان محسوب می‌شود. شاید به همین دلیل مقامات ایرانی به سرعت کوشیده‌اند تا پیامد‌های بین المللی اشغال سفارت بریتانیا را کنترل کنند. اما گذشته از این کاربرد‌های داخلی نمی‌توان انکار کرد که این ماجرا پیغامی هم برای بریتانیا دارد که این روز‌ها مهم‌ترین متحد آمریکا در افزایش فشار بر ایران است.
ایران اگرچه می‌گوید که نگران اقدامات غرب علیه خود و برنامه اتمی و مبادلات تجاری‌اش با جهان نیست اما این اقدام نشان می‌دهد که دوست دارد به غرب بگوید آماده توسعه دادن اقدامات تلافی جویانه خود علیه غرب است حتی اگر به قیمت وارد کردن خسارت به منافع خود باشد؛ چیزی شبیه به‌‌‌ همان منطق اقدام‌های بدون ترمز و فرمانی که زمانی روزنامه کیهان در اصرار خود بر برنامه اتمی‌اش و کوتاه نیامدنش در برابر فشار‌های داخلی از آن سخن می‌گفت.
شاید پیام اشغالگران خودجوش این باشد که حاضرند برای ادامه معادله وحشتی که در منطقه به راه افتاده است از هر ابزاری استفاده کنند حتی به قیمت افتادن به دام انزوای مطلق در جامعه جهانی و سپردن زمام امور به دست نیروهایی تندرو‌تر از دولتی که بر سر کار است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر